الکساندر پوپ در «لندن» دیده به جهان گشود. پدرش که یک کاتولیک کلیسای رم و تاجر پارچه بود، نام خود را بر وی گذاشت. «ادیث پوپ» مادر الکساندر، تنها فرزند خود را در سن 44 سالگی به دنیا آورد. «پوپ» اولین سالهاي زندگی خود را در نزدیکی جنگل «ویندسور» گذراند؛ او از این دوران به عنوان عصر طلایی یاد میکند :
ویندسور، جنگلها و پناهگاههاي سرسبزت که گاه محل اقامت شاهان و گاه مکان الههگان است، شعرهای مرا به خود میخوانند. دختران جنگل، حاضر شوید! قفل از چشمههایتان برگیرید و تمام سایههایتان را بگسترانید .
الکساندر پوپ ، شاعر، منتقد، نویسنده، طنزپرداز و یکی از پرآوازهترین روشنفکران قرن 18 میلادی است. او نخستین اثر خود را در سن 12 سالگی خلق کرد، اما اولین اثر موفق این نابغه قرن 18، در سال 1711، یعنی در سن 23 سالگی با نام «جستاری در نقد» منتشر شد و مورد توجه همگان قرار گرفت. حکایتهای زندگی پوپ، ارزش جمعآوری را در زمان حیاتش داشته است. «ژوزف اسپنس»، شاعر، منتقد و گردآورنده زندگینامه «الکساندر پوپ» چنین میگوید :
پوپ در کودکی پسر بسیار خوش رفتاری بود و شیرینی ویژهای در چهرهاش به چشم میخورد
«پوپ» دورههای تحصیلی خود را با فراز و نشیب فراوانی گذرانده و گاهی نیز دچار تغییرهای اجباری میشد. او خواندن و نوشتن را در خانه و از عمهاش آموخت و بعدها زبان لاتین و یونانی را از کشیشی محلی و دانش شعر فرانسه و ایتالیا را در نوجوانی فرا گرفت. «الکساندر» مدتي نيز در مدرسههای مخفی کاتولیكها در انگلستان درس میخواند. او بيشتر وقت خود را صرف مطالعه كتابهايي مي كرد که در کتابخانه پدرش بود و کاری جز خواندن و نوشتن نداشت. او همیشه از سردردهای مزمن رنج میبرد و پشت گوژش نیز مورد تمسخر منتقدان ادبی بود. برخی از بدخواهان «پوپ»، او را با لقب «وزغ گوژپشت» میخواندند. این شاعر انگلیسی، قامتی در حدود 135 سانتیمتر داشت و به ناچار برای جبران گوژی پشتش، نیم تنه كلفتي بر تن میکرد. وي درباره طبيعت مي گويد :
«طبیعت خوب و حس خوب باید برای همیشه در کنار یكديگر باشند؛ انسان برای خطا آفريده شده و مقام خدایی برای بخشش است».
« «پوپ» در سال 1712 نسخه ابتدایی (THE RAPR OF THE LOCK) را منتشر کرد که طنز زیبایی از جنگ بین دو جنسیت زن و مرد، زندگی خصوصی یک زن با لوازم آرایشی، لباسها، انجیلها و نامههای عاشقانه اوست. این اثر که در سال 1714 کاملتر شد، روایتي از داستان حقيقي درگیری دو خانواده از بين آشنایان «الکساندر پوپ» بود. وي در اين كتاب، جهان اجتماعی امروز و درگیریهای جامعه مرفه را به بوته نقد میکشد و شاید، لزوم ایجاد تحولی را پیشنهاد میکند پوپ نمايشنامه «ایلیاد و اودیسه» را به زبان انگلیسی برگرداند كه از مهمترين آثار او به شمار مي رود. از نکتههای خواندنی در زندگی این شاعر انگلیسی میتوان به فراگیری باغبانی و محوطهسازی در منطقه Twickenham اشاره کرد. او در آخرین سالهای عمرش، سرداب زیبایی را در مجرایی ساخت که آبنمای منزلش را به باغچه حیات پشتیاش وصل میکرد. دیوار سرداب از قطعههای صدف و آینه پوشیده شده بود.
او رفتار را از شخصیت متفاوت می دانست و می گفت :
همیشه کردار معرف انسان نیست؛ هر آنکه نکو کند، نکوکار نیست .
پوپ در زمان خودش به دليل طنزهای هوشمندانهای که مینوشت و مشاجرههایي که با دیگر نویسندگان انگلیسي داشت، مشهور بود. زماني كه نوشتههایش درباره «ویلیام شکسپیر»- مشهورترین شاعر و نویسنده جهان - مخالفت و انتقاد دیگر نویسندگان را برانگيخت، با انتشار اثري به نام THE DUNCIAD در مقام پاسخ برآمد. این اثر تلخ زبان که در سال 1742 گستردهتر شد، نویسندگان، دانشمندان و منتقدان مخالف آرای «پوپ» را به باد تمسخر میگرفت.
سرانجام او در 56 سال زندگی، در تاریخ 30 ماه می 1744 میلادی درگذشت و تمام املاکش را برای «مارتا بلونت» به ارث گذاشت. با رشد تدریجی «روماتیسیم» در انگلستان، سبک شعری «پوپ» جای خود را به آثار شاعران نو داد و همانند خالقش به تاریخ ادبیات پیوست. تا دهه 1930 میلادی، هيچ گونه اقدام جدی برای احیای آثار «الکساندر پوپ» صورت نگرفت.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
<-CategoryName->
:: برچسبها:
<-TagName->