چهار شعر از جان میلتون
( بخش یک و دو هردو قسمت هایی از یک شعر هستند )
1.
ای زمان حسود، تا مسابقهات پایان نیافته، پرواز کن
ساعت تنبل و قدم سربی را به خدمت فراخوان
که باگامهای پرشتاب و سنگین پیش میتازد
و با آنچه ترحم تو میبلعد، خودت را سیر کن
که جز کذب و بیهودگی چیزی نیست
2.
وقتی که هر چیز خالصانه خوب و به طور کامل الهی باشد
با درستی و صلح و آرامش، تابش عشق بر تخت والا پرتو
خواهد افکند؛
و قوهی رویت را مسرور خواهد ساخت
وقتی که روح بهشتی هدایت یافته صعود میکند
آنگاه تمام مظاهردنیای خاکی از جوشوخروش میافتد
و ما در جامهی ستارگان، برای همیشه مستقر میشویم
و بر مرگ و بر شانس و بر تو ای زمان چیره خواهیم شد.
3.
ذهن جايگاه خويش را دارد
و در درون خويش ميتواند
«بهشتي از جهنم»
يا
«جهنمي از بهشت» را به وجود آورد.
4.
خرد و فرزانگی،در دانستن کامل نکات مبهم و ظریفی
که در دور دست حضور دارد نیست.
بلکه در چیزی است که در مقابلمان،در زندگی روزمره وجود دارد.
:: موضوعات مرتبط:
<-CategoryName->
:: برچسبها:
<-TagName->